دانلودستان سویل دانلود نرم افزار,دانلود گیم,دانلود کتاب,دانلود موزیک |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
یک شنبه 13 شهريور 1390برچسب:داستان عاشقانه,داستان غمگین,داستان غم انگیز,داستان عشقولانه,داستان لاو,Love Story,Story,Love,, :: 3:50 :: نويسنده : مقصود بدل آبادی
شهریور 1381 بود که با یه دختر آشنا شدم . از راه تلفن . آخه اونقدر مغرور بودم که هیچ وقت غرور مردونم بهم اجازه نمی داد که از راه متلک بار کردن دخترا توی خیابون برای خودم دوست پیدا کنم . هر چند که به خاطر این غرور 3 سال توی غم عشق دختر همسایمون سوختم و با اینکه می دونستم اونم منو می خوادولی هیچ وقت به خودم اجازه ندادم که برم باهش حرف بزنم . از آخر هم پرید و رفت روی بوم یه نفر دیگه نشست . شاید اسم این غرور دیونگی باشه . اما این من بودم . من ... ![]() ادامه مطلب ... آرشيو وبلاگ پيوندها
![]() نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||